آریانآریان، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

آریان جون

عکسای وروجک

یه خبر مهم: الان چند روزیه که اریان در طول روز پوشک نمی پوشه.فقط موقع خواب پوشکش می کنم.هر وقت بیداره میره تو دسچی (=دستشویی) جیش می کنه.اما چون بشتر روزها میریم خونه مامانم یا مادرشوهرم پروژمون نصفه میمونه و معمولا غروبا دوباره پوشکش می کنم.اما امروز کلا خونه بودیم و پسری تا آخر شب پوشک نداشت.همه جیشاشم گفت. قربون پسرم بشم که داره مرد میشه برا خودش.          موتور سواری آریان آریان روی تمام اسباب بازیهاش می شینه  و هیچ به سایز اونا توجه ای نمی کنه.روی کوچکترین تا بزرگترین شون سوار میشه.بیشتر اسباب بازی هاشو شکونده. چند تا عکس دیگه هم هست.ادامه مطلبو از دست ندین.دنبالم...
31 مرداد 1391

شیطنت ها

آریان سر افطار هی راه براه برای باباش خرما میبرد.بابا گفت نمی خورم پسر.حالا از آریان اصرار و از باباش انکار.آریان می گفت بابا   بفرما   خما.بابایی هم می گفت: نمیخورم باباجان.یهو آریان خرما رو آورد بالا و در حالیکه سرشو به اطراف تکون میداد گفت: بابا به به به .(یعنی خوشمزه ست بخور) آریان بعد افطار  دراز کشیده بود پدرشوهرم داشت براش شعر میخوند.یهو داد کشید نخون. کابیدم. روزی صدبار میگه مامان بخون.توپ پ      .بعد با همکاری هم شعر می خونیم:(اون قسمت هایی رو که آریان می خونه پررنگ می کنم) یه توپ دارم قلی قلیییییه                ...
30 مرداد 1391

زندونی

دیروز یه اتفاقی افتاد که دلم برا آریان کباب شد. آریان تو اتاقش داشت با ماشین شارژیش بازی می کرد و بوق میزد.من تو آشپزخونه می خواستم چرخ گوشت روشن کنم .از اونجایی که هرکاری دارم انجام میدم آریان میاد میگه ننا (=نگاه) همیشه یه صندلی میذارم پیش خودم و آریانم پیشم می ایسته و نگاه می کنه. تازه یه علاقه ای به چرخ گوشت و خاموش روشن کردنش داره وصف ناپذیر.هر دفعه که چرخ گوشت روشن می کنم هی خاموش و روشنش میکنه کلی هم ذوق می کنه. مثله همیشه صندلی رو براش آماده کردم و چرخ گوشت رو روشن کردم و منتظر شدم بیاد.چون به محض اینکه صداشو میشنوه خودشو میرسونه.اما هرچی در اتاقشو نگاه کردم نیومد.منم بی خیال شدم و کارام رو انجام دادم.خلاصه بعد یه ده دقیقه...
29 مرداد 1391

بوق

پسری تو ماشین بغل باباش نشسته.هی بوق میزنه و دستشو بلند می کنه و می گه: نوکتم بعد بابایی میگه تو سرورمی تاج سرمی. پسری هی بوق میزنه و بقیه ماشینا با تعجب و گاها سوالی و گاه هم عصبی نگامون می کنن. پسری بوق میزنه و به ماشین یا عابرهای پیاده میگه برو کناررررررررررر بعد از شام می خوایم از خونه مادرجون بیام خونه.پدر و پسر میرن تو ماشین. تا من برم پسری یه صدتایی بوق میزنه تا خداحافظی کنه. بدون بوق خداحافظیش کامل نمیشه. خدا میدونه این همه بوق چقدر فحش و بد و بیراه از ماشینای دیگه و همسایه ها نصیبمون میکنه. اما چه میشه کرد.چاره ای نیست.حرف حرفه سرورمونه. ::: اینو تو یه سایت خوندم: " فقط یک ایرانی میتونه با بوق ماشین...
22 مرداد 1391

خواب

دیشب بعد سحر خواب دیدم دم خونه یکی از همسایه های قدیمی مون پارچه سیاه زده. پرسیدم چی شده؟گفتن دخترشون فوت کرده.گفتم:کدوم کوچیکه؟گفتن نه یکی دیگه. دیروز صبح که برا مامانم زنگ زدم گفت دختر همسایمون فوت کرده.  
19 مرداد 1391

شب قدر

امشب شب قدره.خدا کنه خوابم نیاد.نمیدونم چرا هرسال شب قدر می خوام بیدار بمونم اما خواب اجازه نمیده و چشامو می بنده.خدایا بهم توفیق بده تا بتونم از امشبم استفاده کنم.خیلی چیزا می خوام بهت بگم.خیلی چیزا ازت میخوام.خیلی وقته منتظر امشبم. خدایا امشب برامون خیر بنویس. خبر آوردند که امشب از هزار شب بهتر است و یک اتفاق ویژه می افتد و آن اینکه        امشب دست ملکوت به طرف زمین کشیده می شود. التماس دعا......   :::بالاخره امسال بیدار موندم.خدایا شکرت.الان هم ده دقیقه تا اذان صبح مونده.سحری خوردم و می خوام روزه بگیرم.اخه از سالی که باردار شدم دیگه روزه نگرفتم.خدا کنه بتونم و امروز آریان زیا...
18 مرداد 1391

آریان من عسله

مامان میگه: آریان من چیه؟                          آریان میگه: آقاهه مامان میگه: باز چیه؟                         آریان میگه: عسله میگم: باز چیه؟                         آریان میگه: ناقلاهه   من فدای پسری آقا و عسل و ناقلا و هر از گاهی هم طلای خودم بشم.اینروزها دارم...
17 مرداد 1391

دندون درد

دیروز بعدازظهر دیگه درد امونم بریده بود.با بابایی رفتیم بیمارستان که دکتر گفت دندونت عفونت کرده.بهم آمپول زد و شیاف داد.خیلی بهتر شدم.آریان هم خیلی بی قراری می کرد.ساعت 6 غروب بهش شیر دادم و آریان هم طفلی تا شیر خورد فوری خوابید. فعلا تصمیم گرفتم شیر روزش رو بگیرم اما موقع خواب بهش شیر بدم.چون روزا بلنده و اگه از صبح تا شب نخوابه می ترسم مریض بشه. ورم صورتم هم بهتر شده و دارم آنتی بیوتیک می خورم. فکر کنم موقع بدی رو برای از شیر گرفتن انتخاب کردم نه خودم امادگی شو داشتم نه اریان اما چون دکتر گفته بودشاید اوریون باشه نخواستم خدای نکرده به اریان سرایت کنه. ببینیم تا خدا چی می خواد... ...
14 مرداد 1391

آریان من تو ترکه

از 2روز پیش گوش چپ و فکم و نیمه چپ گلوم به شدت درد می کنه.دیروز صبح که بیدار شدم دیدم صورتم ورم کرده.رفتم دکتر گفت اینا علائم اوریونه اگه ورم به زیر گلوت رسید که اوریون و اگه نه از دندونته. تا امروز که ورم رو صورت مونده.فردا که شنبه ست برم دندونپزشکی ببینم چی میگه.اخه اصلا دهنم رو نمیتونم باز کنم.فکم درد میاد. خلاصه اینکه از دیروز که از دکتر اومدم تصمیم گرفتم شیر آریان رو بگیرم. الهی دورت بگردم عسلم.هی میومد پیشم می گفت شیر می گفتم بو شده می گفت دتر گفتم اره مامان باید برم دکتر.بعدش منو می بوسید و می رفت. بقیه ترک آریان تو ادامه مطلب:   از صبح دیروز رفت طبقه بالا پیش مادرشوهرم اینا ساعت 1.5 اومد پایین .اما بعدازظهر...
13 مرداد 1391

عروسک این روزا

دوست محبوب آریان این روزا این عروسکه که با خودش سوار موتور می کنه. اگر احیانا گرسنه شم بشه آریان بهش شیر میده. :::4 تا دندون انتهایی آریان داره در میاد.برا همین تمام روز دستش تو دهنشه. ...
12 مرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آریان جون می باشد